راوى: نعمان بن سعد
کنار امیر المؤمنین على(ع) نشسته بودم. امام نگاهى به من کردند و فرمودند:نعمان!… سال ها بعد، یکى از فرزندان من در خراسان با زهر کشندهاى شهید خواهد شد. اسم او مثل اسم من، على است. اسم پدرش هم مانند پسر «عمران» ، موسى است. این را بدان ! هر کس که قبر او را زیارت کند، خدا تمام گناهان قبل از زیارتش را خواهد بخشید… به خاطر پسرم على.
حرف امام که تمام شد، سکوت کردم و به گلیم کهنه اتاق خیره شدم. با خودم گفتم: «این درست !… اما من چرا گناه کنم که به خاطر بخشش، امام رضا علیه السلام را زیارت کنم؟ باید به خاطر دلم و براى محبتم به اهل بیت(ع) او را زیارت کند.
به امام نگاه کردم. انگار با لبخندش حرفم را تأیید می کرد
منبع:کتاب دیوان خدا
♥♥ضامن آهو♥♥...برچسب : نویسنده : معصومه m117 بازدید : 123
♥♥ضامن آهو♥♥...
برچسب : نویسنده : معصومه m117 بازدید : 153
آینه کاری حرمت ذره پروریست
من در رواق چشم تو تکثیر میشوم
وقت ورود در حرمت من هوایی ام
وقت خروج باز زمین گیر میشوم
♥♥ضامن آهو♥♥...
برچسب : نویسنده : معصومه m117 بازدید : 206
دختر بچه ای معلول شفا گرفته بود ، آوردنش
پرسیدم : چی دیدی میشه بگی ؟
با آرامش خاص گفت ، فقط به پدرم بگو بیاد
به پدرش گفت :
آقایی نورانی به سرم دست کشید و گفت؛
« به پدرت بگو به خواهرم چیزی نگوید آبرو داری کند »
اشک پدر ریخت رو به من کرد و گفت :
وقتی دخیل بستم به امام رضا گفتم؛
می خوای دخترمو شفا ندی ، نده...
ولی اگه برگردم میرم قم به خواهرت گلایه میکنم...
السلام علیک یا امام رئوف
♥♥ضامن آهو♥♥...برچسب : نویسنده : معصومه m117 بازدید : 139